ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

روزهای گذشته

تصاویر بامزه از پسرم واقعا که شدم یه مامان تنبل که خاطرات پسرش رو نمینویسه البته واقعا فرصت نشد الان هم ساعت دو شب خوابوندمت باباجون هم که خواب هستن و من فرصت کردم بشینم پای نوشتن خاطرات قشنگت . واما حرفهای قشنگ دو شب پیش داشتی ورزشمون میدادی یه شعر از سی دی کارتون پو یاد گرفتی اگر اشتباه نکنم این بود (نه نه تلیفو .ان نیوز  چوچو )واقعا اینقدر سخت بود که یادم نمونده خلاصه این شعر رو میخوندی و مارو ورزش میدادی بعد گفتی برم پایین بابایی مامانی رو ورزش بدم رفتی و کمی بعد اومدی گفتم پس چی شد زود اومدی گفتی بابا آخه اینها بلد نیستن تمرکز کنن      چندوقت بعد فهمیدیم یعنی سی دی رو نگاه کردیم و فهمیدیم که میگفت(ی...
29 ارديبهشت 1393

سال نو مبارک

              پسرم دستهایم انقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را به کامت بچرخانم اما یکی هست که بر همه چیز تواناست از او تمنای لحظه های زیبا برایت دارم   با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،   برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد عید با همه قشنگیهاش تمام شد و من فرصت نکردم خاطرات قشنگت رو بنویسم از 10 روز قبل از عید که غزال عزیز اومد و چون صبح زود میرسد بهت گفته بودم صبح چشمهات رو که باز کنی آجی غزال رو میبینی آخه اون روز یپباید میرفتم مدرسه و تورو بردم پایین کنار غزال خوابوندم ...
1 ارديبهشت 1393
1